کتاب چهار راه پول سازی
مقدمه ی کتاب چهار راه پول سازی رابرت کیوساکی و شارون لچر:
پدر پولدار همیشه می گفت: اگر نتوانی از طریق پول به آرامش دست پیدا کنی، هر گز نمی توانی روی آرامش را ببینی. آزادی انسان را از قید و بند دو چیزی آزاد می کند اما بهایی دارد که باید آن را پرداخت. این کتاب برای کسانی نوشته شده است که حاضرند چنین بهایی را بپردازند.
در جدول گردشی پول شما در کدام قسمت قرار دارید؟
آیا حق شماست که آن جا باشید؟
آیا شما از نظر مالی در وضعیت خوب و آرامی به سر می برید؟ جدول گردشی پول برای شما طراحی شده است. اگر می خواهید آینده خود را در زمان حال کنترل کنید باید با تمامی اجزای این جدول آشنا شوید و حرکت از یک بخش به بخش دیگر را یاد بگیرید. این جدول دارای چهار خانه یا ربع می باشد که چهار گروه از افراد زیر را در خود جای می دهد.
کارمندان و کارگران : E
کارفرمایان : S
تاجران یاصاحبان تجارت : B
سرمایه داران و سرمایه گذاران : I
هر یک از ما در هر شرایطی از زندگی مان فقط می توانیم در یک بخش یا خانه از این جدول قرار بگیریم، در حقیقت جای ما را در این جدول، پول جیبمان تعیین می کند. بسیاری از ما به اندک حقوقی که می گیریم راضی هستیم و در گروه کارمندان و کارگران قرار می گیریم. در حالی که افراد دیگر در خانه های روبروی ما قرار می گیرند.
در حالت کلی این جدول برای تمامی اقشار جامعه طراحی شده است و به افراد نشان می دهد که در چه جایگاهی قرار دارند. با نگاهی کوتاه به این جدول شما می توانید جایگاه خود را در آینده مشخص کنید و تلاش خود را به کار بگیرید و به سمت خانه ی مورد نظر خود حرکت کنید. اگر چه هر یک از گروه ها به نسبت خود از مزایای خاصی بهره می برند اما در عین حال با مشکلات گوناگونی نیز مواجه هستند. نکته ی جالب توجه اینجاست که یک کارمند و یا کارگر موفق می تواند یک سرمایه دار و یا سرمایه گذار موفق هم باشد.
شما می خواهید جزء کدام یک از خانه های جدول باشید؟
این کتاب بر اساس مطالب کتاب پدر پولدار پدر بی پول نوشته شده است. اگر شما تاکنون موفق به خواندن این کتاب نشده اید، درک مطالب کتاب پیش روی شما برای شما سخت و دشوار خواهد بود. در آن کتاب من درباره ی نصایح پدر پولدار و پدر بی پولم بسیار توضیح داده ام. پدر بی پول اگر چه تحصیلات عالیه فراوانی داشت، اما همیشه از فقر و بی پولی رنج می برد. او همیشه از من می پرسید: دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ من همیشه این سؤال را با انتخاب شغل مورد علاقه ام جواب می دادم، اما منظور پدر چیز دیگری بود. او همیشه مرا نصیحت می کرد و می گفت: به مدرسه برو، خوب درس بخوان تا نمره های خوب بگیری اگر خوب تلاش کنی می توانی در آینده شغل خوبی پیدا کنی. اکنون که بزرگ شده ام، می دانم که تمامی افراد در یک جدول قرار گرفته اند و به چهار قسمت تقسیم شده اند.
توصیه ی پدر بی پول
پدر بی پول همیشه از من می خواست که خوب تلاش کنم تا در آینده بتوانم در یک شرکت خوب کار کنم. او به امنیت شغلی خیلی اهمیت می داد و تلاش فراوانی برای افزایش حقوق ماهیانه ی خود می کرد. در واقع همین طرز فکر او باعث شد که او برای همیشه یک کارمند ساده و نیازمند باقی بماند. اما پدر پولدار که هیچ تحصیلاتی نداشت به من می گفت: به مدرسه برو، خوب درس بخوان تا بتوانی در آینده یک شرکت خوب افتتاح کنی.
این کتاب برای چه کسانی نوشته شده است؟
این کتاب ویژه ی افرادی است که می خواهند به سمت دیگر خانه های جدول حرکت کنند و برای همیشه در آنجا بمانند.
همانطور که می دانیم تقریباً تمامی کارمندان و کارفرمایان آرزو دارند که به خانه های روبروی خود منتقل شوند. اگر چه این کار اصلاً آسان نیست، اما قطعا شدنی است. شاید در این راه مجبور باشیم که سختی ها و دشواری های بسیاری را تحمل کنیم، اما در انتهای راه به هدف والایی دست پیدا می کنیم.
منظور من از آن هدف والا، آرامش و آزادی است که بدست می آوریم.
هنگامی که ۱۲ ساله بودم پدر پولدار داستانی را برایم تعریف کرد که باعث شد من ارزش واقعی آرامش و آزادی را متوجه شوم. او با این داستان می خواست که ارتباط میان اعضای جدول گردش را به من آشکارا نشان دهد. او داستان خود را اینگونه آغاز کرد:
در یک روستای زیبا و خوش آب و هوا خانواده های اندکی زندگی می کردند. زندگی در این روستا بسیار جالب بود، اما یک مشکل وجود داشت. مشکل مردمان آن روستا این بود که اگر در آنجا باران نمی بارید، هیچ آبی برای مردم وجود نداشت. برای حل این مشکل بزرگان روستا تصمیم گرفتند که از اهالی روستا برای ارسال آب به آنجا استفاده کنند.
دو نفر از اهالی نزد بزرگان رفتند و طرحی را به آن ها پیشنهاد دادند. آن ها می گفتند که ما هر روز مقدار زیادی آب را به روستا می آوریم و شما در قبال آن به ما پول بدهید. آن دو نفر برای اینکه انگیزه ی بیشتری برای رساندن آب به روستا داشته باشند، با یکدیگر مسابقه می دادند و در مقابل پول بسیار اندکی دریافت می کردند. یکی از آن دو نفر که ” اد ” نام داشت در اولین بار برنده شد. او از دو سطل بزرگ که از گالوانیزه ساخته شده بودند، برای حمل آب استفاده می کرد. او با دو سطل به کنار دریاچه ای که یک مایل دورتر از روستا قرار داشت می رفت.
هنگامی که او سطل ها را پر از آب می کرد، خیلی شتابان به روستا بر می گشت و آب ها را در یک تانکر بزرگ در روستا خالی می کرد. او هر روز صبح زود قبل از اینکه دیگر اهالی از خواب بیدار شوند، بیدار می شد و به همراه دو سطل خود به سمت دریاچه می رفت و تا ظهر به سختی کار می کرد و تانکر را پر از آب می کرد. او می دانست که هر چه آب بیشتری بیاورد، پول بیشتری به دست می آورد. نفر دیگر که بیل نام داشت، پس از چند روز کارکردن ناپدید شد و برای چند ماه همه از آن بی خبر بودند.
با ناپدید شدن بیل، اد خوشحال شد چون رقیب دیگری نداشت که بخواهد او را به تلاش بیش از حد وادار کند. بیل به جای اینکه همانند اد دو سطل گالوانیزه را در دست بگیرد و هر روز صبح زود به سمت دریاچه برود، نامه ای به اد نوشت.
بیل در آن نامه می گفت: که یک برنامه ی تجاری طراحی کرده و با جمعی از سرمایه گذاران مشغول به کار شده است و پس از گذشت چند ماه به همراه همکاران خود که همگی سرمایه دار و تاجر هستند، به روستا برمی گردد. او می گفت: من با کمک تیم خود می توانم یک پروژهی لوله کشی آب به روستا را طراحی کنم. در این طرح من می خواهم آب دریاچه را از طریق لوله کشی به روستا وارد کنم و دیگر به دو سطل گالوانیزه ی تو نیازی نیست. بیل ادعا می کرد که آب لوله کشی بسیار تمیزتر و سریعتر از دو سطل گالوانیزهی اد به روستا می رسد و به اهالی روستا آرامش خاطر بیشتری می دهد.
اد که برای نگرانی بهداشتی نبودن آب به اهالی روستا حق می داد به فکر فرو رفت و تا حدی با بیل موافق بود. از طرف دیگر بیل می دانست که با خطوط لوله کشی، آب می تواند در ۲۴ ساعت شبانه روز و هفت روز هفته وارد روستا شود و مشکلات ناشی از ارسال آب با دو سطل را از بین ببرد. همچنین استفاده از لوله کشی آب حدود ۷۵ درصد ارزانتر از پولی که به بزرگان روستا به اد می دادند. اهالی روستا که می دانستند گفته های بیل صحیح هستند، با او موافقت کردند. اد که کار خود را در خطر می دید، دو سطل گالوانیزه ی دیگر خرید تا بتواند آب بیشتری را بیاورد. همچنین او برای اینکه سرعت انتقال آب را بالا ببرد، دو پسر خود را نیز به کار گرفت. او روزها کار می کرد و دو فرزندش شب ها به نوبت به روستا آب می آوردند. پس از مدتی دو فرزند او تصمیم گرفتند که به دانشگاه بروند و ادامه تحصیل بدهند، اما او به آنها گفت: هر چه سریع تر برگردید و درس را رها کنید. شما شغل خوبی دارید و می توانید در آینده صاحب آن شوید. به دلایل مختلف دو پسر او هرگز به روستا برنگشتند تا بخواهند برای انتقال آب به پدرشان کمک کنند.
به همین خاطر اد مجبور شد که چند نفر از اهالی روستا را برای خود استخدام کند. با این کار او درگیر پرداخت هزینه های مالیاتی به روستا شد. با وجود درآمد پایین بزرگان روستا هزینه هایی زیادی را به عنوان مالیات از او دریافت می کردند. روزگار اد به همین شکل سپری می شد، اما بیل می دانست که روستاهای اطراف نیز با مشکلات کمبود آب مواجه هستند و این مسئله می تواند تجارت آن ها را تا حد قابل ملاحظه ای گسترش دهد. او تصمیم گرفت که پیشنهاد خطوط لوله کشی و انتقال آب را با سرعت بیشتر، قیمت کمتر و کیفیت و پاکیزگی بیشتر را نیز به دیگر روستاهای اطراف بدهد.
بیل مطمئن بود که با این کار به جای اینکه سطل های خود را با آب پر کند، می تواند با طراحی سیستم خطوط لوله کشی سطل های بی شماری را از پول پر کند و در حساب بانکی خود ذخیره نماید. بیل فقط فکر می کرد که چطور می تواند خطوط لوله کشی خود را تا مایل های دور گسترش دهد، اما اد بیچاره فقط در فکر پر کردن سطل های کوچک خود و انتقال آن ها به روستا بود.
پس از گذشت چند سال از این داستان پدر یاد گرفتم که چگونه می توان با ایده هایی ذهنی خود به پول و آرامش بیشتری دست یافت.
اغلب اوقات از خود می پرسیدم: آیا من بیل هستم یا اد؟
آیا کار کردن فراوان مرا به پول بیشتری می رساند یا گوشه ای نشستن و آگاهانه دنبال راه چاره بودن؟
اگر کسی بتواند به سؤالات فوق پاسخ بدهد، به آسانی به موفقیت دست پیدا می کند. در داستان بیل و اد متوجه شدیم که چگونه می توان یک کارگر بود و یا به یک کارفرما تبدیل شد؟
چه اختلافات و تفاوت هایی میان کارگر و کارفرما وجود دارد؟ آیا اگر ما نیز بخواهیم به دیگر خانه های جدول گردشی پول وارد شویم، باید شبکه ی خطوط لوله را طراحی کنیم یا با در دست داشتن چند سطل می توانیم تغییر کنیم؟؟؟؟
این کتاب به سه بخش تقسیم شده است:
بخش اول: نخستین بخش این کتاب درباره ی تفاوت های اساسی میان افراد در چهار ربع چهار راه پول سازی است و به این موضوع می پردازد که چرا افراد جذب بخش های مختلف چهار راه شده و بدون این که متوجه باشند در آن جایگاه گرفتار می شوند. این کتاب به شما کمک می کند تا تشخیص بدهید در حال حاضر در کدام بخش از چهار راه پول سازی قرار دارید و می خواهید در پنج سال آینده در چه جایگاهی قرار بگیرید.
بخش دوم: بخش دوم کتاب درباره تغییرات شخصی است و به جای پرداختن به این که شما باید چه کاری انجام دهید، به این می پردازد که باید چه کسی باشید.
بخش سوم: در این بخش ما با هفت گام آموزنده آشنا می شویم. با استفاده از این نکات به راحتی می توانیم در میان خانه های جدول حرکت کنیم.
اگر شما می خواهید در جایگاه دلخواه خود در جدول گردشی قرار بگیرید، باید هوشیارانه تر عمل کنید و از آنچه که نباید انجام دهید، خودداری نمایید.
این کتاب برای افرادی نوشته شده که برای هر گونه تغییری آماده هستند و می خواهند به امنیت و رضایت شغلی بیشتری دست پیدا کنند. در حال حاضر ما در اوایل عصر ارتباطات هستیم و فرصت های مناسبی داریم تا نسبت به گذشته.
متأسفانه، تمامی مدارس دنیا هنوز هم دانش آموزان خود را برای چگونگی دسترسی به آزادی و آرامش های ضروری در آینده آماده نکرده اند و آموزش هایی را تحت پوشش خود قرار می دهند که هیچ کاربردی ندارند. اما ما به فکر شما هستیم و برای زندگی آینده شما اطلاعات جالبی را فراهم کرده ایم. اگر به دنبال کتابی هستید که حاوی اطلاعات مناسب و آموزش های لازم برای زندگی موفق در عصر ارتباطات باشد، همین کتابی که در دست دارید، بهترین است.
برای خواندن این کتاب از تمامی خوانندگان تشکر می کنم. از اینکه ما را انتخاب کرده اید بسیار خوشحالیم. مطمئن باشید که در طول این کتاب به اطلاعاتی دست پیدا می کنید که هرگز آنها را جایی نشنیده اید. ما برای کمک به تمامی افشار جامعه تصمیم گرفتیم که این کتاب را تهیه کنیم و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهیم.
پدر پولدار مرا به چه نوع سرمایه گذاری تشویق می کرد؟
با شنیدن این منابع آموزنده و فراگیر می توانید اطلاعات شخصی خود را در رابطه با هر موضوعی که به پول مربوط می شود، افزایش دهید.
این کتاب درباره ی سرمایه گذاری های بزرگ و موفق توضیح می دهد و به سرمایه گذاری های کوچک طبقات متوسط و فقیر و ضعیف جامعه کاری ندارد. در این کتاب متوجه می شوید که چرا سرمایه گذاران در سازمان های بورس سرمایه گذاری نمی کنند و چرا آن ها سرمایه ی خود را صرف خرید اوراق بهادار نمی کنند و در آخر اینکه چرا آن ها همیشه پولدار باقی می مانند.
دیدگاهتان را بنویسید